سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال حضرت زین العابدین علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : ناشناس
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : مربع ترکیب

شرح حال دل من شرح غم و هجران است             شرح چشم تَرِمن شرح خود باران است
شرحه شرحه شده این دل که همه سوزان است             سال‌ها سوخته از هجر رخ یـاران است


تـیر انـدوه به جـان و دل من بـنـشـسـته

مـثـل آئـیـنه دلم از غـمـشـان بشـکـسـته

ذکر یاران به لب از دوری‌شان می‌گیرم             ز جـوانـی ز فـراق و غــم آنـان پـیــرم
من که عمری‌ست که از زندگی خود سیرم             لحظه لحظه به خدا جان دهم و می‌میرم
سـال هـا مـنـتـظـرت بــوده دلـم آه بـیــا
چه خوش این لحظه که تو آمدی از راه بیا
روزگاری‌ست که از اوج عزا جان دادم             بـا مـرور هـمـۀ خــاطـره‌هـا جــان دادم
به خـدا من به هـمان کـربـبـلا جان دادم             بعد از آن کوفه و در شـام بلا جان دادم
چون بهانه شده بر کُشتن من زهـر ستم
به خـداونـد قـسـم کـشـته مـرا نـیـزۀ غم
زهر گر چه به تنم کرده اثر حرفی نیست             حاصلم گر چه شده خون جگر حرفی نیست
بوده چون شام مرا روز اگر حرفی نیست             گر چه بر شام غمم نیست سحر حرفی نیست
لـیـک از خـاطـرۀ شـام فـقـط می‌سـوزم
یـاد آن سـنـگ سـرِ بـام فـقـط می‌سـوزم
آن چـنـانم که به حـالـم دل بـاران گـرید             دیـده‌ها یـکـسره چون ابـر بهاران گرید
آسـمـان با هـمه ذرات دل و جـان گرید             همره من به غـم کـشـتۀ عـطـشان گرید
لحظه‌ای اشک دو چشمم نشود خشکیده
این چنین گریه کنی هر دو جهان کِی دیده
قرن‌ها نوح ز اندوه و غمش گریه نمود             آدم از معصیت بیش و کمش گریه نمود
چشم یعقوب اگر دم به دمش گریه نمود             مـاه یثـرب به میان حـرمش گـریه نمود
اشک‌ها جـمع شد و راهـی چـشمانم شد
آب بـر آتـش ایـن سـیـنـۀ ســوزانـم شـد
من که از خاطـره‌های دل خود لبـریـزم             چون بهاران شدم از اشک و چنان پائیزم
اشک بر غـربت مـردان خـدا می‌ریـزم             می‌شد آن روز گر از بستر خود برخیزم
رزم می‌کردم و با خصم چو می‌جنگیدم
خوب می‌شد که پُر از خون تن خود می‌دیدم
حکـم حق بود که من زنـده بـمانم ماندم             حکم حق بود که من نوحه بخوانم خواندم
خون دل را همه چون اشک برانم راندم             از دو چشمم همه عمر اشک عزا افشاندم
با دو چشمی که همه مـنظـره‌ها را دیدم
غـرق خـون گـشتن جـمع شهـدا را دیدم

دیـده‌ام کـربـبلا را که پُـر از تـیـر شـده            نعـش یـاران خـدا را که پُـر از تیر شده
خـیـمۀ غـرق بـلا را که پُر از تـیر شده            جـسم آن مـاه وفا را که پُـر از تـیر شده
آن علمدار حرم که حرمش علقمه است
تا که افـتاد زمین نـذر غـم فـاطمه است
مـن خـودم دیــده‌ام آن قــافـلـۀ زن‌هـا را            مـن خـودم دیــده‌ام آن آتـش دامـن‌هـا را
من خودم دیده‌ام آن غرق به خون تن‌ها را            من خـودم دیـده‌ام آن پـسـتی دشمن‌ها را
من خودم دیده‌ام آن خیمۀ سوزان ای وای
من خودم دیده‌ام آن نعل ستوران ای وای
دیدم آن تیر سه شعبه که به حنجر خورده            دیدم آن سنگ پر از کینه که بر سر خورده
دیدم آن کعب نی و آن چه به خواهر خورده            دیدم آن نیزه و تیری که به پیکر خورده
دیدم آن فوج که بر گودی مقتل زده بود
هر که را حربه نمود چوب به دست آمده بود
شاهـد خـونِ دل و آن هـمه محـنت بودم            شاهـد بی کـسی و غـربت عـتـرت بودم
شـاهـد شـام غـم و کـوفـۀ حـیـرت بـودم            شاهـد غـربت ویـرانـه به ظـلـمت بـودم
خواهـرم نیـمه شبی ماه شب ویـران شد
قتلگاهش لب پر خـونِ سری مهمان شد
این هـمه رنج و بلا دیـدم و زنده مانـدم            بر سر نـیـزه چه‌ها دیـدم و زنده مـانـدم
بی کسی را همه جا دیـدم و زنده مانـدم            وای مـن کـربـبـلا دیـدم و زنـده مــانـدم
یارب این لحظه دگر جان من از پیکر گیر
بـارها جـان به تو دادم تو دم آخـر گـیر

نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید



رزم می‌کردم و با خصم چه می‌جنگیدم            خوب می‌شد که پر از خون تن خود می‌دیدم